ویژگىهاى حکومت حضرت مهدى
برقرارى عدالت
آنچه مسلّم است حضرت مهدى علیه السلام حکومتى را برقرار خواهد کرد که انبیاء عظام و حضرت ختمى مرتبت و آباء ارجمندش یعنى ائمه اطهار علیهم السلام به دنبال آن بودند و لذا باید دید این بزرگان در صدد ایجاد چه نوع حکومتى بودهاند؟
قرآن کریم غرض نهایى انبیا و یگانه هدف عالى آنان را اقامه قسط و عدل معرّفى مىکند و مىفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»حدید: 25 ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان (یعنى قوانین عادلانه را که بتوانند حق را از باطل تشخیص دهند)، نازل نمودیم تا مردم به عدالت قیام کنند.
همچنین در سوره بقره هدف از بعثت انبیا را داورى نمودن بین مردم در اختلافاتى که پیش مىآید، دانسته و فرموده: «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ» بقره: 213که در اینجا هم به مسأله برقرارى عدل و عدالت در جامعه اشاره دارد. بنابراین، ویژگى حکومتى که انبیا به دنبال آن بودند عدالت خواهى و عدالت پرورى است، حکومتى که تحقق ایده و خواسته صاحبانایمان و در رأس آنها رسولان و امامان علیهم السلام است و در سوره حج اینگونه ترسیم شده:
«الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» کسانىکه هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را بر پا مىدارند و زکات مىدهند و امر بهمعروف و نهى از منکر مىکنند و پایان همه کارها از آنِ خداست.
در این آیه هم حکومتى را مورد توجّه نیکان و پاکان معرفى مىکند که در آن ارتباط مردم با خداى خود و نیز با محرومین جامعه برقرار شود و یکدیگر را به خوبىها توصیه نمایند و از بدىها باز دارند و چنین جامعهاى قطعاً عدالت محور خواهد شد.
احکام اسلام، تجلّى عدالت خواهى
براى آگاهى از ماهیت حکومتى که مورد نظر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و مورد توجه و خواسته تمامى ائمه بوده و هست، کافى است به محتواى مکتب اسلام و بایدها و نبایدهاى آن و بهویژه بهمسائل اخلاقى اسلام که بشریت را از ظلماتِ وهم و صفات زشت به عالم نور و تزکیه نفس مىرساند و او را یک فرد ایثارگر و خداىجو قرار مىدهد، نگاهى بیفکنیم، خواهیم دید که آن حکومت عادلانه و عدلپرور چیزى غیر از پیاده نمودن احکام اسلام نیست.
با نگاهى به فقه اسلام در بخش معاملات و سیاسات درمىیابیم که تا چه اندازه دقّت بهعمل آمده تا جلو ظلمها و اجحافها گرفته شود خودکامگىها و خودخواهى را بگیرد آیا با رعایت نمودن احکام قضا و شهادات و شرائط قاضى و قواعد فقهى عدالت اجتماعى برقرار نمىگردد؟
حتّى احکام عبادات از قبیل اباحه مکان و لباس و قربانى و احرامى ووو که مورد ابتلاى اهل ایمان است بر مبناى ظلمستیزى مقرّر شده و از تصرّف به مال و ملک و حق مردم بهطور عدوانى جلوگیرى مىکند.
همچنین با نگاهى به مسائل حقوقى اسلام از قبیل حق والدین بر فرزند وبالعکس،حق زوج بر زوجه وبالعکس، حق راعى بر رعیت وبالعکس، حق کارفرما بر کارگر وبالعکس، حق همسایگان بر یکدیگر و حتّى حقوق حیوانات بر انسانها. و با توجّه به این مسائل حیاتى و بهکار بستن آنها واقعاً زندگى بشرى رنگ و بوى دیگرى پیدا مىکند اگر بر این دو یعنى فقه و حقوق اسلامى، دستورات اخلاقى را ضمیمه کنید و محبّت و ایثار و نوع دوستى و گذشت و عفو بر جامعه حاکم گردد آیا جایى براى تعدّى و تجاوز باقى مىماند؟ آیا بوى بهشت و بهشتیان از چنین جامعهاى به مشام نمىرسد؟
مسؤولیت همه مکلّفین از پیر و جوان، زن و مرد، در آشکارا و نهان، در شهر و بیابان، امر بهمعروف و نهى از منکر است که تارک آن، مرده متحرک معرفى شده و انجام آن از بزرگترین تکالیف دانسته شده و در اهمیت آن همین بس که على علیه السلام مىفرماید:
وَما أعمالُ البرِّ کُلُّها وَالْجَهادُ فی سبیلِ اللهِ عِنْدَ الأمر بِالْمَعروفِ وَالنَّهیِ عَنِ الْمُنْکرِ إلّاکَنَفَثةٍ فی بَحرٍ لُجّىٍ.نهج البلاغه حکمت 374.تمامى کارهاى نیک حتى جهاد در راه خدا در مقابل امر بهمعروف و نهى از منکر مانند قطرهاى از آب دهان در برابر دریاى موّاج مىباشد.
اگر امر بمعروف و نهى از منکر با این شدّت بر همگان واجب شد براى این است که عدالت و حق در همه جا پیاده شود و پلیس و ناظر آنهم خود مردم باشند و این نظارت عمومى باعث شود که کسى از خط سیر عدل و حق پا فراتر نگذارد. و همچنین اسلام به همگان دستور مىدهد که به یکدیگر توصیه حق و توصیه صبر داشته باشید «تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» و نیز یکدیگر را نصیحت کنید.
قرآن به پیروان خود دستور مىدهد که با دشمن خود بر اساس عدالت رفتار کنید، مبادا بغض و عداوت، باعث شود که افراد را از عدالت و رعایت آن، حتى در مورد دشمنان خود دور گرداند مراجعه شود به آیه 8 سوره مائده.؛ زیرا یکى از عوامل ظلم و حقکشىها همین بغض و کینهتوزى نسبت به یکدیگر است.
نگاهى به حکومت کوتاه على علیه السلام
بهترین براى آن حکومتى که مورد علاقه انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام بوده حکومت کوتاه على بن ابیطالب علیه السلام است،که در این مدّت کوتاه با وجود شعلهور شدن آتش در جنگهاى، جمل و صفین و نهروان، عدالت على علیه السلام در اداره حکومت برقرار بود حتّى عدالت در میدان جنگ و در برخورد با دشمن نیز کاملًا رعایت مىشد در صفین بعد از باز پس گرفتن شریعه و در اختیار داشتن آب استفاده از شریعه و آب را براى لشگر معاویه آزاد مىکند در حالى که معاویه استفاده از آب را براى لشکریان على علیه السلام ممنوع کرده بود.
ایشان در زمان حکومتش سیره پیغمبر اکرم را که مدتها فراموش شده بود احیا نمود، مساوات و عدالت اجتماعى را اجرا کرد، تمامى امتیازات را از بین برد، حکمرانان و فرمانروایان بىبند و بار را عزل نمود، اموالى را که از بیت المال بهغارت رفته بود و یا املاک و مستغلاتى را که مقام خلافت بخشیده بود پس گرفت و هر کسى را که از مقررات دینى تخلّف مىنمود مجازات مىکرد. با تمام شجاعتى که داشت بىاندازه مهربان و رئوف بود در جنگها زنان و کودکان و ناتوانان را نمىکشت و اسیر نمىگرفت فراریان را تعقیب نمىنمود، هرگز علاقه به ریختن خون نداشت بلکه عاشق هدایت شدن و رستگارى مردم بود، هنگام عصر به دشمن حمله مىکرد که زخمىها خود را بهکنار کشند و اگر کسى مىخواهد از میدان فرار کند از تاریکى شب استفاده کند و با فرا رسیدن شب افراد کمترى کشته شوند.
به عناوین و القاب بىاعتنا بود. هنگامى که حضرت بهسمت اهل شام براى جهاد مىرفت به شهر انبار نزدیک شد، مردم بهجهت تعظیم و احترام از مرکبهاى خود پیاده شدند و مقابل حضرت بهعنوان احترام با شتاب حرکت مىکردند حضرت فرمود: این چه کارى است که انجام مىدهید؟ گفتند: ما امیران خود را اینگونه تعظیم و تجلیل مىکنیم، حضرت فرمود: امیران شما از این عمل سودى نمىبرند و شما هم خود را بهزحمت مىافکنید.
و بالاخره على علیه السلام براى بدست آمدن خلافت اسلامى در شورایى که عمر براى بعد از مرگ خود طرّاحى کرد حاضر نبود بر خلاف عقیده خود کلمهاى را اظهار کند و حاضر نبود در ازاى به دست آوردن سلطنت و حکومت حتى بر مورى ظلم نماید. و هنگام فرارسیدن شهادت با جمله (فُزْتُ وَرَبِّ الْکَعْبَه) با دنیا و مظاهر آن وداع مىکند.
اصولًا نام على با، واژه عدالت دو کلمه لازم و ملزوم هستند آنچنان که دانشمند مسیحى با شناخت شخصیت والا و الهى على، شیفته او مىگردد و با افتخار، براى معرّفى او به جهان بشریت، قلم بهدست مىگیرد و کتابى با نام (صوت العدالة الانسانیه) تألیف مىکند و نیز دیگرى مىگوید:
ماتَ عَلِىُّ بنُ ابیطالِب لِشِدَّةِ عِدالِتِه ماتَ وَالصَّلاةُ بَیْنَ شَفَتَیْهِ ماتَ وَفی قَلْبِهِ الشَّوقُ إلى رَبِّهِ.
از این بحث دو مطلب براى ما روشن مىگردد تمام انبیا و اولیاى الهى در آرزوى تحقق یافتن و بلکه در مقام اقامه حکومت عادلانه و عدالتگستر بودهاند گرچه متأسفانه بسیارى از آنها در مسیر برقرارى چنین حکومتى از دنیا رفتند و یا آنان را کشتند.
بنابراین اگر ما انبیاء و ائمه علیهم السلام را منادیان عدالت و عاشقان عدل و داد و شهیدان راه برقرارى قسط و عدل بدانیم هرگز گزافگوئى نکردهایم البته ناگفته نماند که انبیاء عظام با زحمات طاقتفرساى خود اولًا هر یک به سهم خود مردم را بیدار کردند و از ظلم و ستم و طاغوت و طاغوتیان متنفّر ساختند و در واقع زمینه را براى برقرارى حکومت عادلانه آماده کردهاند و ثانیاً اگر به عدالت اجتماعى بهطور کامل دست نیافتند و به آن حکومت ایدهآل نرسیدند ولى توانستند عدّهاى را چه کم و چه زیاد دعوت به ایمان نمایند و آنان را با عدل و عدالت آشنا کنند زیرا شیوه انبیا این نیست که یا حکومت بهدست ما بیفتد و الّا ما کارى با مردم نداریم، خیر اینطور نیست انبیاء همچون طبیبانى دلسوز هستند که اگریک مریض هم پیدا کنند به مداواى او مىپردازند و خلاصه اگر نتوانند عدالت اجتماعى را برقرار کنند به برقرارى عدالتهاى خانوادگى و بلکه فردى مىپردازند و مىگویند:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ».تحریم: 6
در این آیه شریفه مىفرماید: خود و خانواده خود را از آتش جهنم نجات دهید و در جاى دیگر مىفرماید: اگر رفیق و مصاحبى یافتى دو نفره والّا یک نفره، قیام کن و خود را متصف به ایمان و عدالت بگردان «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى...» سبأ: 46 و بعد هم توصیه مىکنند از کمى جمعیت خود وحشت نکنید (وَلا تُستَوحشُوا فی طَریقِ الْهُدى لِقلَّةِ أهلِهِ) نهج البلاغه: حکمت 374.و بر اساس همین تلاش انبیاء عظام مىنگریم هزاران هزار انسانهاى مؤمن و خداىجو و عادل پیدا شد و بلکه امّتهاى بزرگى همچون یهود و نصارى و دیگران در جهان شکل گرفتند.
انبیا و اولیاى الهى به دلایل گوناگون نتوانستند حکومت کاملًا عدل محور، را پیاده کنند امّا حضرت مهدى علیه السلام طبق روایات فراوان بر اساس فراهم آمدن شرائط و مرتفع شدن بسیارى از موانع به این قلّه رفیعه یعنى برقرارى حکومت دادگستر نائل خواهد شد و براى بشریت بعد از بهرهمند شدن از مزایاى آن حکومت و زندگى راحت در زیر سایه چنین حکومتى، ثابت مىشود که خداوند حکیم از ابتداى خلقت و رسالت آدم ابوالبشر چنین حکومت و زندگى را براى بندگان خود خواسته بود ولى انسانها با سوء اختیار خود بهشت دنیوى خود را به جهنم سرا و زد و خورد و ظلم و ستم سپرى کردند و آنروز تأسف مىخورند و پشت دست خود را مىگزند که چرا دنبال انبیاء نرفتند و جواب مثبت به آنان ندادند.همان ندا و صدائى را که ظالمین در قیامت مىکنند و مىگویند: «یوم یعضّ الظالم على یدیه یقول یالیتنی اتخذت مع الرسول سبیلًا» فرقان: 27.
.: Weblog Themes By Pichak :.